تو دور می شوی و انگار ابرها ستاره ام را می چینند
و تک شقایقم در مرداب می میرد و حال در بطن این لحظه های سرد سبد های سیب پر از
خالی است..
و من آهسته زیر سایه ی درخت ها تب می کنم
و در اغتشاش تو هم برگ ها هذیان می گویم
آه تو هر کجا هستی سری به خواب من بزن
و ببین که هنوز بی شقایق بی ستاره در چشم سیب ها رنگ می بازم..
موضوع مطلب :